سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتی که گریه ام میگیره دلم میگه مبارکه


قدر اشکهاتو بدون هنوز چشات بی کلکه

وقتی که گریه ام میگیره یه آسمون بارونی ام

اما به کی بگم خدا من تو خودم زندونی ام

سرمو بالا می گیرم کسی جوابم نمیده

خیلی شب هاست یه رهگذربه گریهام نخندیده

یه روزو روزگاریه منو  یه دنیا بی کسی

شدم یه مشت خاطره یه کوره ی دلواپسی

می خوام تلافی نکنم حرمت دل رو میشکنم

دارن به جرم ساده گیم چوب حراجم می زنن

تو این ولایت غریب دل مرده ها عزیز ترن
قحطی عشق عاشقاست قلب های سنگی می خرن




تاریخ : شنبه 92/6/30 | 10:37 صبح | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر
 

دوستش دارم بزرگیش را

، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ، تنهاییش را ،

حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !

خدا را میگویم …...




تاریخ : شنبه 92/6/30 | 10:35 صبح | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر

 

 

 

هستن دخترایی که

نگران پاک شدن آرایششون نیستن...چون آرایشی ندارن.

روسرشون هم گنبد امامزاده داوود درس نمی کنن.

هستن دخترایی که

وقتی یه پسر پولداری می بینن دلشون نمی لرزه ...چون دلشون دله نه ژله

هستن دخترا??که

بادیدن ماشین پسرا کف نمی کنن...چون اینا دخترن نه دلستر

عشق براشون مقدسه.اگه بهش دچار بشن همه کار برا طرفشون انجام می دن!

درسته که ما دختریم ولی از خیلی مردا مردتریم.




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:33 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر

همه چیزم ساده ولی....

 

ساده دل دادم؛

ساده محبت کردم؛

ساده باور کردم؛


ساده چشم گفتم؛

ساده وابسته شدم؛

اما سخت دلم را شکستند...



تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:23 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر

دوست داشتن یعنی
حتی وقتی مثل سگ و گربه به جون هم افتادیم.
شب پیام بده: آشتی نکردیما..من بدون تو خوابم نمی بره..!

قبول دارید؟

...........................

یه دیالوگ زیبا در کلاس درسمون:

پسر جامدادیشو سر کلاس دراورد , یکی از دخترا گفت هه کیف آرایشه؟؟

گفت آره پنج شنبه شب خونه ما جا گذاشته بودیش واست آوردم

دختره رفت رو سایلنت 

 

................

بعضی از دخترا هم شغلشون دوست دختریه!!!!!!!!!!!1




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:23 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر

رفتم،خدانگهدار

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید 

در وادی گناه و جنونم کشانده بود




رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را

بر اشکهای دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در این سرود

رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم




رفتم ، مگو مگو که چرا رفت ، ننگ بود

عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما

از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح

بیرون فتاده بود به یک باره راز ما




رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم

در لا به لای دامن شب رنگ زندگی

رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان

فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی




من از دو چشم روشن و گریان فروختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گریختم




ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر

می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

 

 

 

 




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:19 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر
اگه از من و وبم بدت میاد

دلیلشو تو یه تیکه کاغذ بنویس

بعد کاغذ رو مچاله کن بکن تو حلقت

چون اصلا برام مهم نیست !!

 

 

 

 

http://www.8pic.ir/images/92313574866810998495.jpg

----------------------------------------------------

سلام دوستای عزیزم.......

امیدوارم از وبم خوشتون بیاد...

قابل توجه بعضی ها:حرفا و کامنت های متفرقه ممنوع...

دوستون دارم...

باید نظر بدی حتی شما دوست عزیز...

حتما هم بگین من چه رنگی ام...

با تشکر 

http://s1.picofile.com/file/7836446448/images_copy.png



تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:18 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر




تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:16 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر
تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:8 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر
تاریخ : جمعه 92/6/29 | 11:7 عصر | نویسنده : ناهید یوسفی | نظر

  • پست بای
  • کوفه
  • کارت شارژ همراه اول