**وقتی روی زمین راه می‌رند با فروتنی گام برمی‌دارند از تبختر و تکبر، دوری می‌کنند، آرام و آرام و با طمانینه، نه 

آنکه؛ گویا از دماغ فیل افتاده اند، هر جا وارد می شند از نوع راه رفتنشون، خلایق شیفته آنان می شوند. 


** از قدیم گفته‌اند جواب ابلهان خاموشی است؛ این ضرب المثل خیلی خوبیه، ریشه قرآنی داره، بندگان خوب خدا، 

کسانی هستند که به آدمهای جاهل و نادان می رسند و با آنها مواجه می شوند، تندی و بداخلاقی آنها را می بینند، 

موقعیت نشناسی انان را که درک می کنند، با ملایمت رفتار می کنند، عصبانی نمی شوند، در مقابل آنان شکیبا 

هستند، با آرامش و سلامتی از کنار آنان عبور می کنند.

قبلاً براتون گفتم : یک نفر بود تحت تاثیر تبلیغات بد اموی ها ، در مجالس سخنرانی امام باقر علیه السلام شرکت 

می‌کرد ، پای منبر آقا می‌نشست، بعد هم ناسزا می‌گفت، بهش گفتند تو که به پسر رسول خدا ناسزا می‌گی! چرا 

پای سخنرانی آقا می‌نشینی؟ می‌گفت: امام باقر(ع) خوب سخن می‌گوید، فصیح، بلیغ، با طمانینه، سخنرانی 

می‌کنه، کلامش از حیث ادبی نظیر نداره، من برای همین میام در مجلس سخنرانی ایشان، در عین حال تحت تاثیر 

دستگاه اموی، به امام خیلی هم ناسزا می‌گفت، امام (ع) همیشه با کرامت از کنار این آقا رد می‌شد، و در مقابل او 

همشه شکیبا و با سماحت بود.

خلاصه زد و این آقای ناسزاگو مریض شد، یک مرض لاعلاج گرفت هر چه طبیب ها می‌آمدند برای درمان، جواب رد 

می‌دادند، تا اینکه به حالت احتضار درآمد و پیوسته نام حضرت امام باقر را می‌برد و پیش خودش 

، طوری که بقیه بشنوند عذرخواهی می‌کرد، کار به جایی رسید که دست از دنیا کشید و 

وصیت کرد که پس از مرگم، امام باقر به جسدم نماز بخوانند، در یک شب، بیماری تشدید شد 

و شد تا آنکه جان به جان آفرین تسلیم کرد، حوالی نماز صبح بود، بستگانش رفتند در مسجد 

مدینه ، کنار قبر پیامبر، خدمت حضرت امام باقر(ع) که بنابر وصیت از از ایشان بخواهند که به پیکرش نماز بخوانند.

امام (ع) مشغول خواندن نماز بودند، صبر کردند تا امام نمازش تمام شد، به حضرت عرض کردند 

که فلانی مرده، حضرت فرمودند: نخیر نمرده بروید من آلان می‌آیم، و مشغول اذکار بین 

الطلوعین شدند تا تمام شد ، حضرت آمدند و در منزل آن دشمن قدیمی حاضر شدند، کم کم 

صدایش کردند و او پاسخ داد، همه شگفت زده شدند و شاید خوشحال ، قدری او را بالا 

کشیدند تا به صورت خوابیده بنشیند، کم کم حالش خوب شد و تا بخود آمد ، همواره از امام 

"علیه السلام" عذرخواهی می‌کرد، حضرت او را دعا کردند و سفارش فرمودند: فعلاً غذای گرم به او ندهید تا حالش خوب شود و مراجعت فرمودند.

بله اینه نتیجه برخورد خوب با مردم باید اینگونه باشیم، امام علیه اسلام به بالین کسی آمدند 

که عمری ایشان را ناسزا می‌گفت در تمام این مدت شنیده نشد امام به او تندی کرده باشند و تنیجه این برخورد کریمانه چنین می‌شود. 

** مشخصه دیگر بندگان خدا آن است که شب را به صبح می‌آورند در حالی که در سجده و 

قیام هستند شب زنده دارند، پیشانیشان را برای خدا روی خاک می نهند و سپاس می گویند، 

خدا را تنزیه می‌نمایند، تسبیح می‌نماید و در دل شب به نماز می ایستند، از آنان نیستند که تا 

انتهای شب خود را به اعمال بیهوده مشغول نمایند و تمام حریم شب را بخوابند ، بدون یاد خدا، 

بدون درک زیبایی های شب،بدون زنده داری ، بدون درک صفا و صمیمیت و سکوت و سحر ، 

بندگان خوب خدا شب زنده دارند

" وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا"