هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ” آتش می گیرم !!!
یعنی او نخواست که نشد ؟!
خواستم چشـم ها?ـت را از پشـت بگ?ـرم ...
د?دم طاقت اسم ها?? را که م?گو?? ندارم !
بــاشـد هر چـه تو بگویـی ...!
کمـی زمان می خـواهـم ...
هــر وقت تـوانسـتم نــفس کـشیـدن را فــراموش کنـم ...
تــو را هم از یــاد خـواهم بــرد !!!...
به سلامتی تو...
تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...
تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...
تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...
تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...
تویی که واس خودت آواز میخونی....
تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...
تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...
تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...
به سلامتی تو...
وقتایی که دلت گرفته
حوصله نداری
ناراحتی
حس میکنی یه دنیا غم داری
بلد باشه شادت کنه
راه قلبتو بلد باشه
تنهات نزاه
خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود،
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد،
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد،
تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...
این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه شکیده بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز
هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. .
ایــــن روزهـــآ خوابــَم نمی آید...
فـَقـَط میـــخوابـَم کـِـه بـیـدار نـَبـآشـَم!!!

مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟
ایــــن بــــــغـــض
بــــــه تــــنـــهــایــی . . .
از گـــلـویــم
پـــایـــیــن
نـــمــی رود

مثل برف ناهنگام روزهای آخر سال
می آیی....
می آیی...
و می باری...
و جهانی سپید می شود
هیچ چیز جای ِخودش نیست !
زنـدگی
آدم هـــا
قلب هـا
یا یکی بی دل است ! یا دو دل !
یکی هم اینجــا…
بی تــو …… دل توی ِ دلش نیست ...

رو مـے کـُنم بـِہ کاکتـُوس کِنار تاقچـہ
کاکـُتوس بـِہ نـَظرم شکل تـُوسـ?
بامـَزه و وحشتنـــاک
با هما?? تیغ ها کـَمـے اِحساساتم را مـے خراشد
ولـے مـَ?? مـے خندم
آخر مــادرم مـے گوید
شاید ایـ?? ماه کاکتوسـ? گـُل بدهد

گاهے فقط دلت میخواهد
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری
گوشه ای...
گوشه ترین گوشه ای که می شناسی
بنشینی...
و" فقط" نگاه کنی...
چقدر دلت برای یک "خیال راحت " تنگ مے شود...
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛
باور کن
تـــــنهـا ، بــی هـــوایـــی .. آدمــی را خــفـه نــمی کـــنـد ..
گــاهـی ، هـــوایـــی شـــدن ..
آرام آرام ..
بــــدون ِ روسیــاهـــی ..
خــامــوشــت مــی کـــــنـد !
داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ
و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ
بیـــرون بکشـــم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ
و نیسـتـــی . . .
در نهایت
تنها کسی که میخواهم دل به دلش بدهم
تویی
تــو کـه نمـی دانــى
دیـشـب آن قــدر بــاران آمــد
کـه اگــر بگـویــم یــاد تــو نبـــودم
بــاران بــا مـن قهــر مـى کنــد
آن قـدر از پنجـره بیـرون را نـگاه کــردم
کـه اگـر بگـویـم منتظــر تــو نبــودم
پنجــره بــا مـن قهـر مـى کنـد
آن قــدر دلتنــگ خــوابیـــدم
کـه اگــر بگـویــم خــواب تــو را نـدیـدم
خـوابـت هـم مـرا تــرک مــى گـویـد . . .
دستانت رو دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .
چه “شوری” میزند دلم وقتی…
در چشم دیگران
انقدر “شیرین” میشوی !
هوا سرد است اما سرما نمیخورم
تو نگران نباش ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده است . . .
.: Weblog Themes By Pichak :.