وقتی شوهر اعتقادی هذیانی دارد که همسرش به او خیانت می کند زندگی هر دوی آن ها جهنم می شود . متاسفانه این اختلال به تازگی در برخی خانواده ها دیده می شود .
مرد به شدت عصبانی است که « چگونه این ننگ و خفت را تحمل کند » . او به همان شدتی عصبانی می شود که مردی که واقعا همسرش به او خیانت می کند .
وقتی از او بخواهید که به خاطر بچه ها این زندگی مشترک را حفظ کند ، ممکن است جواب دهد :« اگر شما به جای من بودید این بی ناموسی را قبول می کردید ؟»
مرد به شدت احساس ناامنی و عذاب می کند و از این که کسی حرف های او را تأیید نمی کند « به خدا پناه می برد » . اوسال های طولانی رنج « عدم صداقت » همسر خویش را تحمل می کند در حالی که همیشه به این اندیشه است که روزی او را طلاق بدهد .
زن افسرده می شود . از این که به ناحق مورد تهمت قرار می گیرد و هیچ راهی برای ثابت کردن بی گناهی خویش نزد همسر خود نمی یابد مستأصل می شود . او بی آن که جرمی و خیانتی مرتکب شده باشد رکیک ترین فحش ها را از شوهر خود می شنود .
بستگانش به او می گویند : شوهرت بیمار است و بدرفتاری های او از اختیار و آگاهی او خارج است و « دست خودش نیست » . زن هر بار قهر می کند ، مجددا به منزل خویش بر می گردد . احساس ناامنی و ترس و انتظار این که هر لحظه ممکن است به بهانه ای واهی مورد اهانت و ضرب و شتم شوهر خود قرار گیرد دل شوره ای مداوم را بر او تحمیل می کند .
زن جر و بحث می کند ، استدلال می کند ، « مهربانی می کند »، تسلیم می شود ، اما مشکل او حل نمی شود . سال های طولانی محیط زندگی هراسناک خانه را تحمل کرده است. بچه هایش بزرگ شده اند ، پدر و مادرش پیر شده اند و استقلال مالی هم ندارد . به تدریج خود او نیز در خانه ی شوهر پیر شده است و راه به جایی نمی برد .
شوهر از مصرف دارو برای کنترل هذیان هایش امتناع می ورزد . می گوید : « دارو بخورم که بخوابم تا زنم هر کار که خواست بکند » و ممکن است به درمانگر خود نیز اهانت بکند و به او هم تهمت بزند .
وقتی وابستگان او به خاطر مشکل همسرش او را به پزشک ارجاع می دهند از مصرف دارو اجتناب می کند و می گوید : « من داروی بی غیرتی نمی خورم » . او به پندارهای هذیانی خویش کم ترین تردیدی ندارد .
چگونه می توان انتظار داشت تا با درمانگر خود یا دیگران که « او را درک نمی کنند » همکاری کند ؟ لذا بحث کردن با او به امید آن که متقاعد شود و نظرش عوض شود بی فایده است .
استفاده از دارو نیز به این امید نیست که فکر هذیانی او عمیقا عوض شود بلکه به این امید است که بار عاطفی و هیجانی همراه با اعتقادات غلط او کاهش یابد .
به عبارت دیگر دارو به این امید مصرف می شود تا افکار داغ او که با هیجان شدیدی همراه است به افکاری خنثی و تحت کنترل تبدیل شوند .
اتفاقا شوهری که هذیان دارد که همسرش به او خیانت می کند از این که نمی تواند بر اعصاب خویش مسلط باشد ناراحت است ، ولی با او نمی توان در مورد صحت و سقم افکارش بحث و جدل کرد ، اما می توان در مورد این که بتواند بر اعصاب خویش مسلط باشد و با پرخاشگری ها بهانه به دست دیگران ندهد با او صحبت کرد . می توان از او خواست دارو مصرف کند تا بتواند با درایت و خونسردی در قبال مشکلی که دارد چاره جویی کند .
می توان از او خواست که حتی الامکان در مورد افکار خود با دیگرانی که او را باور ندارند صحبت نکند . می توان با او قرار گذاشت که دست از فحاشی و کتک کاری بردارد و دارو به او کمک خواهد کرد تا بر اعصاب خود مسلط شود و خود را در وضعیت های دشوار قرار ندهد . او به دلیل این که بر هیجانات خود مسلط شود حاضر می شود دارو مصرف کند . دارویی که مطمئنا هیجان مربوط به افکار هذیانی او را کنترل خواهد کرد .
احساس ناامنی بیمار و عدم اعتماد او به دیگران ، برقراری رابطه ی درمانی را که اهرم اصلی درمان است ، مشکل می کند . در عین خونسردی و حفظ آرامش و اجتناب از جر و بحث با بیمار باید با درایت و تدبیر درباره ی اثرات مضر افکار او در عین روراستی و بدون حقه و کلک گفت و گو کرد و از او خواست تا برای حفظ آرامش و برخورد عاقلانه با مشکل در مصرف دارو پیگیر باشد .
بیمار مبتلا به اختلال هذیانی از نوع هذیان بی وفایی همسر اعتماد به نفس خوبی ندارد .
در واقع این هذیان به نوعی به انتظاری که آدمی از رفتار دیگران با خود دارد مربوط می شود . به عبارت دیگر وقتی انسان خود را شایسته و لایق نداند ،در رفتار دیگران نسبت به خود مترصد است تا مورد بی احترامی یا تخطئه و اهانت قرار گیرد یا جدی گرفته نشود و احیانا به او خیانت شود . گاهی مشکلات فیزیکی مثل سنگینی گوش ، مشکلات اجتماعی مثل زندگی در محیط غریب و نامأنوس یا در اقلیت قرار گرفتن و گاهی انتظاری که آدمی از بدرفتاری های خویش دارد و در واقع قیاس به نفس کردن سبب می شود تا زمینه های پیدا شدن هذیان ها شکوفا شود .
در هنگام درمان نیز گفتن به بیمار که چرا فکر می کند که به او خیانت می شود ، مشکل آفرین است و غالبا سبب تخریب رابطه ها می شود . اما اگر با صداقت ، ظرافت ، هم دلی ، حوصله و درک عمیق بیمار همراه باشد می تواند بسیار مفید واقع شود و به ویژه کمک کند که رابطه ی خوبی فراهم شود تا بتواند با کمک آن از بیمار حمایت کرد و او را تشویق کرد تا داروهای خود را به درستی مصرف کند .
نکات زیر از جمله مواردی است که برای کسانیکه می خواهند به این افراد کمک کنند مفید خواهد بود :
**سعی کنید نگرانی های بیمار را ، اگر چه به نظر شما غریب می آید ، درک کنید . به نیازهای واقعی او توجه کنید و در رفتار خود به او نشان دهید که خیرخواه او هستید . آن گاه به رشد اعتماد بیمار نسبت به خودتان امیدوار باشید .
**علی رغم اعتقاد غلط بیمار صادقانه با او روبه رو شوید و او را بپذیرید ، صبور باشید و در جلب اعتماد بیمار نسبت به خود عجله نکنید .
**در ذهن خود به بیمار حق دهید ، با چنین اعتقادی که دارد باید وحشت زده باشد و ممکن است رفتار آزار دهنده از خود نشان دهد . لذا از سرزنش کردن ، مسخره کردن ، توهین و قضاوت عجولانه جدا بپرهیزید .
**از هرگونه بحث و گفت و گو به منظور تغییر اعتقاد بیمار پرهیز کنید ، زیرا او پذیرش لازم را جهت قبول دلایل شما ندارد .
**مواظب پیام های غیر کلامی خود مانند خندیدن ، نگاه کردن ، نحوه ی ایستادن ، نشستن ، میزان فاصله ی خود با او ، تماس فیزیکی با او ، حرکات چهره و بدن و امثال آن باشید ، زیرا بیمار به شدت مراقب همه ی حالات کسانی است که در مقابل او هستند .
**پچ پچ کردن و در گوشی صحبت کردن شک بیمار را تشدید می کند و باید از آن اجتناب کرد .
**وقتی بیمار از دوره ی حاد جنون نجات می یابد ممکن است احساس شرم و گناه ، افسردگی ، انزوا و تنهایی و احساس تحقیر کند . در این دوره ضروری است که از جانب درمانگر و همراهان به درستی حمایت شود .
**صبوری ، صداقت ، تحمل هیجانات شدید و منطق ویژه ی بیمار و انتظار بهره ی اندک در قبال تلاش بسیار، از ویژگی های کسی است که قصد کمک به بیمار مبتلا به اختلال هذیانی را دارد .
.: Weblog Themes By Pichak :.