حقیقتاً ثواب های روزه داشتن بسیار بزرگ میباشند، در اینجاه بطور نمونه بعضی از آنها را که در کتاب های حدیث صحیح آمده به مطالعه دوستان میرسانیم.
افزایش در پاداش
خداوند روزه داشتن بنده های خود را بر خود انتخاب کرده و پاداش آنرا بر بنده های خود میدهد. پاداش آنرا به گونه چندین مرتبه بیشتر افزایش میدهد. چنانچه در حدیث قدسی ذکر شده "به جز از روزه که آن برای من است و من او را بر آن پاداش میدهم. "روزه داشتن را برابرای نیست و دعای روزه دار رد نمیشود.
رمضان یکی از ستون های اسلام است. قران درماه رمضان نازل شده. روزه گرفتن در ماه رمضان معادل بر ده ماه روزه است از روی ثواب. هر که ماه رمضان را از روی ایمانداری و به امید دریافت پاداش روزه میگیرد، گناه های گذشته او بخشیده میشود.
شخصی روزه دار در دو لحظه لذت دارد:
وقتیکه روزه ای خود را باز میکند و دیگر هنگامیکه با خداوند ملاقات میکند، به روزه داشتن خود شادمانی می ورزد. روزه در قیامت شفاعت روزه دار را میکند و میگوید "خداوندا، من او را از غذا و شهواتی بدنی باز داشتم در هنگام روز پس مرا اجازه بده تا شفاعت او را کنم. بوی دهن روزه دار به نزد خداوند بهتر است از بوی مشک.
روزه داشتن یک محافظت است
روزه داشتن یک محافظت است و یک قلعه مستحکم است که انسان را از آتش مصعون نگاه میکند. هر که یک روز را به خاطر خشنودی خداند روزه بگیرد خداوند روی او را به فاصله هفتاد سال از آتش دور میکند.
هر کسی یک روز را روزه بگیرد، و آن روز آخیر زنده گی اش باشد پس وی داخل بهشت خواهد شد. در بهشت دروازه ای است به نام رعیان، روزه داران از آن داخل میشوند و تنها ایشان و بعد از ایشان, آن دروازه قفل میشود و هیچ یک از آن داخل نمیشود.
در هر روزه افطاری خداوند مردمانی را که از آتش دوزخ رهایی میابند انتخاب میکند. در روزه گرفتن خردمندی بسیار و فواید بی شمار است که وابسته به تقوا و پرهیزگاری میباشد چنانکه الله تعالی می فرماید " ... تا شما پرهیزگاران شوید. «البقره 2:183»" اگر شخصی برای کسب خشنودی الله «ج» و از ترس عذاب او از چیزهای حلال اجتناب می کند، پس پرهیز کردن از حرام برایش آسانتر می گردد. احساس گرسنگی در معده دیگر اعضای بدن را از گرسنگی و خواهشات باز می دارد. روزه داشتن سببی ورشکست شیطان، جلوگیر خواهشات و نگهدارنده حواس میشود. وقتی احساس گرسنگی در دل روزه دار غالب میشود، او از حال غریبان آمده احساس ترحم پیدا میکند و به ایشان طعامی می خوراند. روزه داشتن انسان را می آموزد تا چگونه از هوس و گناه دوری کند. انسان را کمک میکند تا بر طبیعت خود قادر گردد و خود را از عادت های باپسندیده برهاند. روزه داشتن انسان را وقت شنانس میسازد. روزه نماینگر اتحاد امت اسلام میباشد.
بزرگترین خوشبختی بدبختی های کوچک است
نمی توان جلوی وزیدن باد را گرفت اما می توان آسیاب بادی ساخت
قبل از اینکه شروع به بالا رفتم از نردبان موفقیت بکنی مطمئن شو که آن را به جای درستی تکیه داده ای
--------------------------------------------------------بارها گفت محمد که علی جان من است هم به جان علی و جان محمد صلوات
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................
بسیاری از جوانان تصور میکنند که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند . در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک میباشد .
دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها میتوان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت . دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است . اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست . برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو میاندیشد و به همه خواسته هایت تن در میدهد . زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو میخواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش میکند
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...
((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...
ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.
ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،
بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن
و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))
امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود.
چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.
امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...
چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم
و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...
باور کن...
که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...
و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...
وقتی فهمیدی قرار نیست با هر زن یا دختری که دوست شدی، به رختخواب بری ؛هر وقت یاد ...گرفتی بدون توقع دوستی کنی ...هر وقت فهمیدی هر کسی که دوستت شد ، دوست دخترت نیست و برای جواب سلامش باید به یک علیک محترمانه فکر کنی نه به پیدا کردن یک مکان خالی... اونوقت میتونی روی همراهی و همدلی یه دختر به عنوان جنس مخالفت حساب کنی
می شــــود “قـــشاع”
دهخــــدا را می شــناسی؟
لــــغت نــامه اش را کــــه بــاز کـــردم نـــوشته بود:
قــــشاع: دردی که ادم را از درمـــــان مایــــوس میکند.
به جداییها..... عادت دادهاند
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند
خوب ها / بدها
همان جایی که اولین بازیمان میشود بازی صندلی
9 صندلی با 10 تا بچه هر کسی جا موند بازنده شد....
که یاد بگیریم هل بدیم یاد بگیریم تنها باشیم
یاد بگیریم پامونو میتونیم روی شونه های هم بذاریم و بالا بریم .
گفتم که در جریان باشی
آهاى تویى که جاى منو گرفتی!!!یادت باشه :...
.
.
.
.
.
خیلی لواشک دوست داره...
هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه....
خسته که باشه بهتره تنهاش بزارى...
عاشق رنگ فسفریه ......
عشقش اینه برف که میاد برین برف بازی...
اون همه چیزِ من بود ؛
حق ندارى اذیتش کنی ...!!!
از 3 نفر هرگز متنفر نباش:
فروردینی ها، مهریها، اسفندی ها
... چـون بهتـرینن
سه نفر رو هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها
... چـون صادقن
سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت برن:
شهریوری ها ، آذری ها ،آبانی ها... چـون به درد دلت گوش میدن
سه نفر رو هرگز از دست نده:
مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها
... چـون دوست ِ واقعی ان
از بس به آدمایی که میخوان جای تو رو توی قلبم بگیرن
گفتم :
ببخشید اینجا جای دوستمه ،
الان برمیگرده ...
وقتی زن میگوید :
دلم برایت تنگ شده ! یعنی :
دوستت دارد !
اگر بگوید دوستت دارد ؛
یعنی دلش برایت تنگ خواهد شد ...
جمله ی "دلم برات تنگ شده" ؛
برای زن عمیق تر از تمام اقیانوس ها ست !
فهمیدن زن سخت نیست ...
فقط باید صدای ضربان قلبش را شنید ... !!!
-
بعضــی شب هـا حـال عجیبــی دارم...
یــه دلتنگــی
یــه بغـض
یـه دلـواپسـی بـزرگ
نـه بخـاطـر اینکـه تنهـام...
نـه...
بـه خـاطـر اینـکـه بـریـدم
حتـی از خـودم...
امشــب هــم
مثـل
هـر شــب
از اون شـب هـاست...-
بعضــی شب هـا حـال عجیبــی دارم...
یــه دلتنگــی
یــه بغـض
یـه دلـواپسـی بـزرگ
نـه بخـاطـر اینکـه تنهـام...
نـه...
بـه خـاطـر اینـکـه بـریـدم
حتـی از خـودم...
امشــب هــم
مثـل
هـر شــب
از اون شـب هـاست...
-
شیشـه نیست که روی آن...!!
هــــــا کنیم...!!
.
... .
.
بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!
و کیـــــف کنیم...!!
.
.
.
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!!
اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!
باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی...!!


من از تمام خودم گذشتم برای تو
و تو حتی از ذره ای فراغتت نگذشتی برای من ...!
هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ” آتش می گیرم !!!
یعنی او نخواست که نشد ؟!
خواستم چشـم ها?ـت را از پشـت بگ?ـرم ...
د?دم طاقت اسم ها?? را که م?گو?? ندارم !
بــاشـد هر چـه تو بگویـی ...!
کمـی زمان می خـواهـم ...
هــر وقت تـوانسـتم نــفس کـشیـدن را فــراموش کنـم ...
تــو را هم از یــاد خـواهم بــرد !!!...
به سلامتی تو...
تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...
تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...
تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...
تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...
تویی که واس خودت آواز میخونی....
تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...
تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...
تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...
به سلامتی تو...
وقتایی که دلت گرفته
حوصله نداری
ناراحتی
حس میکنی یه دنیا غم داری
بلد باشه شادت کنه
راه قلبتو بلد باشه
تنهات نزاه
خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود،
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد،
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد،
تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...
این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه شکیده بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز
هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. .
ایــــن روزهـــآ خوابــَم نمی آید...
فـَقـَط میـــخوابـَم کـِـه بـیـدار نـَبـآشـَم!!!

مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟
ایــــن بــــــغـــض
بــــــه تــــنـــهــایــی . . .
از گـــلـویــم
پـــایـــیــن
نـــمــی رود

مثل برف ناهنگام روزهای آخر سال
می آیی....
می آیی...
و می باری...
و جهانی سپید می شود
هیچ چیز جای ِخودش نیست !
زنـدگی
آدم هـــا
قلب هـا
یا یکی بی دل است ! یا دو دل !
یکی هم اینجــا…
بی تــو …… دل توی ِ دلش نیست ...

رو مـے کـُنم بـِہ کاکتـُوس کِنار تاقچـہ
کاکـُتوس بـِہ نـَظرم شکل تـُوسـ?
بامـَزه و وحشتنـــاک
با هما?? تیغ ها کـَمـے اِحساساتم را مـے خراشد
ولـے مـَ?? مـے خندم
آخر مــادرم مـے گوید
شاید ایـ?? ماه کاکتوسـ? گـُل بدهد

گاهے فقط دلت میخواهد
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری
گوشه ای...
گوشه ترین گوشه ای که می شناسی
بنشینی...
و" فقط" نگاه کنی...
چقدر دلت برای یک "خیال راحت " تنگ مے شود...
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛
باور کن
تـــــنهـا ، بــی هـــوایـــی .. آدمــی را خــفـه نــمی کـــنـد ..
گــاهـی ، هـــوایـــی شـــدن ..
آرام آرام ..
بــــدون ِ روسیــاهـــی ..
خــامــوشــت مــی کـــــنـد !
داغتـــریـن آغــــوش هـــا را از تنـتــــ
و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ
بیـــرون بکشـــم
بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ
و نیسـتـــی . . .
در نهایت
تنها کسی که میخواهم دل به دلش بدهم
تویی
تــو کـه نمـی دانــى
دیـشـب آن قــدر بــاران آمــد
کـه اگــر بگـویــم یــاد تــو نبـــودم
بــاران بــا مـن قهــر مـى کنــد
آن قـدر از پنجـره بیـرون را نـگاه کــردم
کـه اگـر بگـویـم منتظــر تــو نبــودم
پنجــره بــا مـن قهـر مـى کنـد
آن قــدر دلتنــگ خــوابیـــدم
کـه اگــر بگـویــم خــواب تــو را نـدیـدم
خـوابـت هـم مـرا تــرک مــى گـویـد . . .
دستانت رو دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .
چه “شوری” میزند دلم وقتی…
در چشم دیگران
انقدر “شیرین” میشوی !
هوا سرد است اما سرما نمیخورم
تو نگران نباش ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده است . . .
.: Weblog Themes By Pichak :.